4) نسبت داشتن با بزرگان و اشراف
یکی از عوامل ایجاد تکبّر در بعضی انسانها، منسوب بودن به افراد بزرگ است و این دو حالت دارد:
ـ یا آن افراد و اجداد، حقیقتاً بزرگ بودهاند مثل نسبت سادات به ائمه اطهار علیهم السلام یا فرزندان علما و دانشمندان و عرفا به پدران خود، که البتّه باید در جواب ایشان همان بیت شعر معروف سعدی را سرود که:
ـ و یا آن افراد از حکّام و ثروتمندان بودهاند که باید به آنها هم گفت که همهی دنیا چیست که انسان بخواهد به مال و منال پدرانش بنازد و تفاخر کند؟!
شیطان هم دچار چنین اشتباه بزرگی شد، قرآن میفرماید: وقتی که به او گفته شد: که به آدم سجده کن ! گفت:
«قَالَ أَنَاْ خَیرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ » ؛ من بهتر از آدم هستم زیرا من از آتشم و انسان، از خاک خلق شده است.
گیـرم پـدر تـو بود فـاضل از فضل پدر، تو را چه حاصل
چند ایراد به استدلال شیطان
این استدلال شیطان که آگاهانه یا ناآگاهانه به محضر خداوند عرض میکند درست نیست زیرا:
1 خاک، سرچشمهی منـابع حیات و زنـدگی است در حـالی که آتش بعضی مواقع ویرانگر است و زمین هم که از خورشید جدا شد، قابل سکونت نبود، و مواد آتش زا، درختان، سنگ چخماق، مواد نفتی هم از زمین است.
2 اشرفیت انسان بر سایر موجودات، به جهت بعد مادّی و خاکی او نیست بلکه به واسطه ی روح اعظم یا روح انسانی است که خداوند در عظمت این روح، آن را به خود نسبت میدهد و تشریفاً میفرماید: «وَ نَفَختُ فیهِ مِن روُحی» ما از روح خودمان در بدن آدم دمیدیم.
5) خود را بر دیگران مقدم دانستن
پنجمین عامل از عوامل روحیهی استکباری، خود خواهی یا به عبارت دیگر، خود را مقدم بر دیگران دانستن است. یک نمونهی بارز آن را میتوان حکومتهای ظالم و استکباری نام برد که نژاد پرستانه خود را بر دیگران، اولی دانسته و به شکلهای مختلف افکار و نیات پلید خود را بر کشورها و افراد ضعیف تحمیل میکنند. نمونهی فوق الذّکر در سطح وسیع اجتماعی بود و نمونه فردی آن را هم میتوان از افرادی نام برد که با همین روحیه، دیگران را از خودشان گریزان میکنند.
در حالی که در روایات داریم: کسی که سن او از شما بالاتر است
را از خود برتر ببینید، زیرا او شاید عبادت بیشترکرده است و اگر سن او کمتر است، باز هم او را برتر ببینید شاید گناه کمتری مرتکب شده و اگر مساوی با شما هستند بگویید شاید عبادتش بیشتر و گناهانش، کمتر از من باشد.
6) عبادت جاهلانه و ریاکارانه
یکی دیگر از عوامل ایجاد تکبّر، حتّی میتواند عبادت باشد، امّا چه عبادتی؟ عبادتی که برای رضای خدا نباشد و شخص به کارهای خیرخود، به نمازها و سجده و رکوعهای طولانی خود، مغرور شود یا ریاکارانه و برای جلب توّجه دیگران و خودنمایی انجام دهد.
ـ به خود بگوید: من که این همه عبادت و دعا و توسّلات داشتم، من که این همه توفیق خدمت به خلق خدا داشتهام برکسانی که کوله بار اعمالشان از این گونه عبادات تهی است، برتر و بالاترم و به خدا نیز مقربتر هستم.
در روایات داریم که شیطان هم 6 هزار سال عبادت خداوند را انجام داد و حتّی در بعضی روایات داریم که امام جماعت ملایکه هم بوده است، اما عاقبت کار شیطان چه شد و نتیجهی آن همه عبادت جاهلانهاش، با تکبّر و غروری که او را فرا گرفت، به کجا انجامید؟!
بعضی با چند عمل عبادی چنان مغرور و متوقّع میشوند که انتظار دارند هر چه از خدا خواستند، خداوند به آنها عطا فرماید غافل از این که خداوند هیچ احتیاجی به عبادت ایشان ندارد و بنده است که با عبادت خداوند، پلههای نردبان ترقّی و کمال انسانی را طی میکند.